WRAS

صید او شدم – دردا که یار در غم و دردم نماندو رفت – غزل

صید او شدم – دردا که یار در غم و دردم نماندو رفت – غزل | ? فالگیر

صید او شدم دردا که یار در غم و دردم نماندو رفت مار چو دود برسرآتش نشاند و رفت مخمور باده طرل انگیز عشق را جامی نداد و زهر جداییچشاند و رفت چون.

صید او شدم – دردا که یار در غم و دردم نماندو رفت – غزل – فال حافظ

صید او شدم دردا که یار در غم و دردم نماندو رفت مار چو دود برسرآتش نشاند و رفت مخمور باده طرل انگیز عشق را جامی نداد و زهر جداییچشاند و رفت چون صید او شدم من مجروح …

صید او شدم – دردا که یار در غم و دردم نماندو رفت – غزل – پارسی …

صید او شدم دردا که یار در غم و دردم نماندو رفت مار چو دود برسرآتش نشاند و رفت مخمور باده طرل انگیز عشق را جامی نداد و زهر جداییچشاند و رفت چون صید او شدم من مجروح …

شعر حافظ – آسمان ادبیّات – blogfa

دردا که یار در غـــم و دردم نماند و رفت. ما را چو دود بر سر آتش نشاند و رفــت. مخـــمور باده طـــرب انگـــیز عشـــق را. جامی نداد و زهر جدایی چشاند و رفت. چون صید او شدم من مجروح …

گُل دَر حِجاب بُود کِه مُرغِ سَحَرگَهی آمَد بِه باغِ … – در حظور خواجه حافظ

1, دردا که ياردرغم و دردم بماندو رفت, ماراچو دودبرسرآتش نشاندورفت … 3, چون صيد او شدم من مجروح خسته را, دربحر غم بماند و جنبيت براندورفت … غزل به مناسبت [رفتن یار] حافظ بوده ، که با رفتنش [حافظ صید مجروح شده]را به آتش کشیده …

دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت – ویستا

دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت, ما را چون دود بر سر آتش نشاند و رفت … چون صید او شدم من مجروح خسته را, در بحر خون فکند و جنیبت براند و رفت. جانم چو رو به خیمه …

فال حافظ

صید او شدم دردا که یار در غم و دردم نماندو رفت مار چو دود برسرآتش نشاند و رفت مخمور باده طرل انگیز عشق را جامی …

آمادگی آزمون سردفتری – آمادگی آزمون قضاوت: دوره آمادگی آزمون …

صید او شدم دردا که یار در غم و دردم نماندو رفت مار چو دود برسرآتش نشاند و رفت مخمور باده طرل …

فال حافظ – Telegram

صید او شدم» دردا که یار در غم و دردم نماند و رفت = ما را چو دود بر سر آتش نشاند و رفت مخمور بادۀ طرب انگیز عشق را = جامی نداد و زهر جدایی چشاند و رفت چون صید او شدم من …

دردا که يار در غم و دردم بماند و رفت – راسخون

دردا که يار در غم و دردم بماند و رفت شاعر : خواجوي کرماني ما را چون دود بر سر آتش … مگر بحيله بقيدش در آورم در بحر خون فکند و جنيبت براند و رفت چون صيد او شدم من …

غزل ۱ الا يا ايها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی

غزل ۱ الا يا ايها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها به بوی … به رقص آورد مسيحا را غزل ۵ دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد … هر کمال که هست شکوه آصفی و اسب باد و منطق طير به باد رفت و از او خواجه هيچ طرف … و کشت و عزت صيد حرم نداشت بر من جفا ز بخت من آمد وگرنه يار حاشا که رسم لطف و …

آمادگی آزمون سردفتری – آمادگی آزمون قضاوت: دوره آمادگی آزمون …

صید او شدم دردا که یار در غم و دردم نماندو رفت مار چو دود برسرآتش نشاند و رفت مخمور باده طرل انگیز عشق را جامی …

???? کیف لوازم آرایشی مسافرتی Vely Vely ???? – سرمشق …

… ,آرایشی مسافرتی ,لوازم آرایشی ,لوازم آرایشی مسافرتی; در صورتی که این صفحه … بکنیم – غزل ۳۷۷ – ۴۱۹ · صید او شدم – دردا که یار در غم و دردم نماندو رفت – غزل …

دردا که راز پنهان . خواهد شد آشکارا. – میهن مشاور

صید او شدم دردا که یار در غم و دردم نماندو رفت مار چو دود برسرآتش نشاند و رفت مخمور باده طرل انگیز عشق را جامی …

گزیده ای از خواجوی کرمانی – روانشناسی پيمان

خواجوی کرمانی دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت…ما را چون دود بر سر … جامی نداد و زهر جدائی چشاند و رفت. … و رفت. چون صید او شدم من مجروح خسته را…

wisgoon – ویسگون – دگر از درد تنهایی، به جانم یار می‌باید دگر …

دگر از درد تنهایی، به جانم یار می‌باید دگر تلخ است کامم، شربت دیدار می‌باید ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح نصیحت گوش … ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح … کاش می شد این را قاطعانه و آرام در گوشِ تمامِ آدم ها گفت؛ که غم .

برچسب‌ها:, ,